ترنم احساس اینجا جایی است که اشعار خودم و یک سری از دوستان هم گذاشتم امیدوارم تمام کسایی که میایند و به وبلاگ سر میزنند از تمام صفحات بازدید کنند و تمام اشعار و دلنوشته ها را مطالعه بفرمایند.
| ||
روی ایوان نشسته ام
روی ایوان خانه ام مینشینم
چه ذوقی میکند
کوهها با صدای مهیب
چشم هایم را میبندم بی حرف مینشینم و به تمام بازیهایت میاندیشم چه ذوقی میکند دلت وقتی مرا به بازی گرفتی چه دلم میگیرد وقتی فهمیدم برایت بازیچه بودم
صدایم میزنی اما نمیشنوم نامم را میبری اما نمیشنوم هر چه میخواهی ببینمت امان میتوانم ببینمت اخر حواست نیست تو خدایم هستی پس نمیشود هب سادگی دی تو را تنها باید تو را با جان دید
من رنگین پوستم
مرا چشم به راه میگذاری تمام شهر میدانند که چقدر تو را دوست میدارم تمام شهر میدانند شبهایم را چگونه سر میکنم اما تو حتی نمیدانی چگونه شب را به صبح میرسان و صبح را به شب کمی به اسمان نگاه کن بدان هر گاه دلتنگ و چشم به راه توام به اسمان مینگرم [ جمعه 93/1/15 ] [ 11:50 صبح ] [ ایناز ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |